سمک سرش را برای آتشک خم کرد و رو به خورشید که جلوی پایش دوزانو نشسته بود، دست دراز کرد. خورشید دست سمک را فشرد و برخاست. سمک گفت: «با تو پیمان مردانگی و وفاداری میبندم. بدون این قویترین عهدیه که عیار با مرد دیگهای میبنده. تا تو و مهپری رو به هم نرسونم، دست برنمیدارم.»خورشید دست روی قبضهی شمشیر گوهرنشانش گذاشت و بلند گفت: «پس به شروانه و مهران و فغفور حمله میکنیم و تا آخرین قطرهی خون …»– کجا با این شتاب شاهزاده؟ اگر میخواهی به شهدخت برسی باید اینجا قوی باشه.سمک به شقیقهاش اشاره کرد....
خرید کتاب دختر ماه، پسر خورشید
جستجوی کتاب دختر ماه، پسر خورشید در گودریدز
معرفی کتاب دختر ماه، پسر خورشید از نگاه کاربران
کتاب های مرتبط با - کتاب دختر ماه، پسر خورشید
خرید کتاب دختر ماه، پسر خورشید
جستجوی کتاب دختر ماه، پسر خورشید در گودریدز