کتاب میزبان

اثر استفنی مه یر از انتشارات چکاوک - مترجم: آزاده حیدریان-ادبیات نوجوان

مقدمه و 59 فصل و خاتمه
کره زمین به وسیلهء روح هایی که بر عقل و ذهن انسان هایی که میزبان آنها میشوند. تصرف شده است. جسم این انسان ها صحیح و سالم و دست نخورده باقی میماند، دختری به نام ملانی استرایدر حاضر نمیشود ذهن خود را تسلیم روحی که جسم او را تسخیر کرده است کند. و این در حالی است که بیشتر انسان ها در برابر روحی که بر جسم آنها حاکم شده به زانو در آمده اند. «آواره»، روح متجاوزی که در جسم «ملانی» جا گرفته، از مبارزاتی که زندگی در جسم یک انسان به دنبال داشت آگاهی دارد: احساساتی شدید و گیج کننده و به دنبال آن خاطراتی زنده و روشن، ولی در این میان مشکلی پیش می آید که «آواره» انتظار آن را نداشت. صاحب قبلی جسم فعلی او حاضر نبود فکر و ذهن خود را تسلیم او کند. «ملانی»، افکار «آواره» را با تصاویر خیال انگیز «جـِرد»، مردی که دوستش داشت و هنوز در خفا زندگی میکرد، پر می کند و «آواره» که قادر نیست خود را از آرزوهای جسم میزبان خود جدا کند، در آرزو و حسرت دیدار مردی که هرگز او را ندیده، میسوزد. «ملانی» و «آواره» به دنبال فشار نیروهای متجاوز باهم همدست میشوند و عازم سفری طولانی و خطرناک، تا مردی را که هردو دوستش میدارند بیابند. پشت جلد کتاب،، ا. شربیانی


خرید کتاب میزبان
جستجوی کتاب میزبان در گودریدز

معرفی کتاب میزبان از نگاه کاربران
من این کتاب را هر ساله بخوانم و هرگز پیر نمی شود. یان OShea برای همیشه یکی از علاقه مندی های مطلق من خواهد بود. و من تمام مفهوم این داستان و عمق را دوست دارم. من هیچ نظری ندارم که چگونه توسط نویسنده ی مشابه Twilight haha ​​نوشته شده است. نه، اما واقعا یکی از کتاب های مورد علاقه من است!

مشاهده لینک اصلی
احساس کردم خودم بیشتر و بیشتر از این کتاب هیجان زده شده است به عنوان تاریخ انتشار نزدیک شده است. Ive از کتاب های گرگ و میش لذت برد و من منتظر نتیجه گیری آنها در Breaking Dawn بودم، اما خودم را خیلی جذاب دیدم که چه چیزی Stephenie Meyer انجام می دهد وقتی که او تصمیم به انجام کاری متفاوت. به علاوه، من فقط در خلق و خوی برخی از علم تخیلی بود. از زمان اولین بار رد برادبری خوشم می آید، و حتی اگر مایر داستان علمی تخیلی را برای افرادی که داستان علمی تخیلی را خوانده اند، دوست داشتنی است، اما مطمئنا واجد شرایط است. با بیگانگان و همه چیز و از آنجایی که من منتظر بودم، بیشتر و بیشتر از آنها انتظار داشتم. شما بدون تردید با فرض این رمان آشنا هستید، بنابراین آن را در این مورد می بینم: حمله به جاسوسان بدن، اما جاسوسان بدن خیرخواه هستند و انسان ها، به خوبی، انسان هستند. ناقص، عاطفی، فاسد. شما به آن می گویید. و تعداد کمی از آنها در همه جا باقی مانده است. اما تعداد کمی از آنها وجود دارد .... پایبند. به خصوص Melanie، انسان که بدنش فقط توسط روح به نام Wanderer گرفته شده است. شناخته شده است برای مهارت فوق العاده خود را در گرفتن بدن و همچنین میل خود را برای هرگز در یک جهان برای بیش از یک زندگی باقی بماند، Wanderer شده است برای قرار دادن در مل مظلومان در امیدوار است که او قادر خواهد بود جمع آوری جزئیات از حافظه ملا در مورد ممکن از انسان های پنهان در دسترس ممکن است. همانطور که ممکن است انتظار داشته باشید، همه چیز برای Wanderer هموار نیست. یا Mel.The چیز فوق العاده در مورد میزبان است که شخصیت اصلی یکی از بچه ها @ بد است. @ در نتیجه، احساسات خوانندگان (و loyalties) در طول آغاز داستان فوق العاده درگیر است. با این حال، طول می کشد تا عاشق Wanderer شود و من واقعا دوست داشتم رویکرد مایر روایت های واندررز را به طور فزاینده ای از زندگی ملا باز کنم، به عنوان یکی از آنها در ذهن واندررز در تلاش برای نجات خود و همچنین آنهایی که او را دوست دارد - برادر کوچکترش جیمی و عشق انسان او جارد. من خوشحال شدم که متوجه شدم که بر خلاف داستان عاشقانه ای که مرکز اسکریپت طرح بود برای این کتاب تهیه شده بود، کتاب به هیچ وجه توسط عاشقانه حکومت نکرد. این یک داستان در مورد عشق است، اما داستان آن بیشتر در مورد آن چیزی است که انسان و انسان است. عشق در داستان شامل تمام اشکال است: فامیلی، دوستی، پلاتونی و عاشقانه. من به شدت دوست داشتم به Wandas برای ملا برادر کوچک جیمی و طولانی که او رفت برای محافظت از او. میزبان به طرق مختلف (با وجود طول آن) داستان کوچک و شدید شخصی است. من آن را دوست داشتم، غمگین بود، زمانی که آن را تمام شد، و به زودی دوباره آن را دوباره.

مشاهده لینک اصلی
من واقعا از این کتاب لذت بردم. این در سبک اول در کتاب گرگ و میش در شخص اول نقل شده است. چیزهایی که این کتاب را واقعا خوب می سازد، گفتگو درونی بین شخصیت های اصلی Melanie و Wanda است. من گفته ام که این کار در فیلم خیلی خوب کار نمی کند، اما به عنوان یک کتاب آن را خواندن جالب جالب می کند. داستان حمله تهاجم بیگانه اتفاق می افتد ما انسان ها از دست داده یا ما را داریم؟ بیگانگان خود را روح می نامند؛ آنها فکر می کنند این نزدیکترین ترجمه از زبان ماست. آنها طبیعت انگیز / همزیستی هستند. آنها از طریق پشت گردن وارد شده و خود را به مغز خود متصل می کنند و بدن ما را کنترل می کنند. آنها این را در حداقل هشت سیاره دیگر انجام داده اند. جامعه به نظر می رسد که سه طبقه شفا دهنده ها، پزشکان، نیروهای پلیس و جمعیت عمومی را دنبال می کنند (آنها هرگز به عنوان \"روح\" نامیده نمی شوند). اشغال آنها بیشتر به دنبال دانش و تجربیات است که مخرب یا بلندپروازانه است. به نظر می رسد بیگانگان به خوبی مسلح و خشونت نداشته باشند. این تهاجم قبل از اینکه متوجه شود، بیشتر از حیله و تزویر است که به آرامی مردم و همسایگان خود را می گیرند. به نظر می رسد بسیاری از تکنولوژی ها در سفرهای شفا و فضایی متمرکز شده اند. دلیل این که من این سوال را مطرح می کنم این است که آیا در تمام سیارات دیگر که آنها فتح کرده اند، هرگز گونه ای را مشاهده نکردند که متناقض، عاطفی و متنوع است همزمان. گونه های دیگر مقاومت کم یا بدون مقاومت داشتند و بیگانگان فقط پذیرفته شدند. به نظر می رسد که بیگانگان در دولت های طبیعی خود شخصیت خود را ندارند. شخصیت ها به نظر می رسد مجموع تجربیات خود را از میزبان های قبلی و فعلی. تنها روش واقعی برای گفتن اینکه برخی از آنها به چنگ انداخته شده چشمان آنهاست. ملانی یکی از معدود افراد است که تا زمانی که اسیر شده است، تلاش می کند خودش را بکشد و پس از آن مجبور به دستگیری شود، اما بیگانگان بدن او را بهبود می بخشد. روح او با آن ارتباط برقرار می کند واندرر، به خاطر تمام جهان است که او بازدید کرده است اما هرگز برای بیش از یک زمان زندگی میزبان حل و فصل نیست. معمولا این روح رو به رو می شود و میزبان را با دسترسی کامل به خاطرات خود جایگزین می کند و زندگی خود را ادامه می دهد. ملانی، جنگنده ای است که او را وادار می کند بی سر و صدا باشد حضور و صدای دائمی او است. همانطور که داستان ادامه می یابد ما متوجه می شویم این اتفاق می افتد که بیشتر و بیشتر قوی خواهد بود انسان ها حاضر به دادن کنترل کامل بیگانگان نیست. با استفاده از Melanie یا به رهبری آن، Wanderer آخرین امپراطوری مردم خالص را پیدا می کند. اگر او هر گونه امید برای زنده ماندن Wanderer باید صلح با Melanie؛ سپس با هم باید آنها را امتحان کرد و آنها را متقاعد کرد که هیچ معنی ندارد. هر دو طرف باید پیش شرط خود را از سوی دیگر کنار بگذارند و سعی کنند زمینه مشترک را پیدا کنند. این یک داستان عالی در مورد روح انسان است. زبان مطمئنا در سطح بالاتری نسبت به گرگ و میش احتمالا به این دلیل است که مایر متوجه طرفدارانش شده است. میرز نوشتن سبک داستان خوبی است که جریان را به آن می گوید. من خواندن کل کتاب را دوست داشتم تنها فکر می کنم که من بتوانم در مورد آن بی اعتماد باشم؛ فقدان اقدام در کتاب؛ بیشتر در بازی فوتبال و فصل پاداش @ Alone @ و سپس در بقیه کتاب وجود دارد. با این حال او بیشتر برای محتوای احساسی و سپس عمل نوشت. این یک داستان هوشمندانه است که از طریق چشم هر دو انسان و بیگانگان دیده می شود.

مشاهده لینک اصلی
من عاشق این کتاب را دوست دارم به طور کامل از انتظارات من فراتر رفت! عشق من برای این کتاب بسیار پیچیده است. این واقعا طولانی است، اما برای من آن خیلی سریع رفت. من انتظار داشتم که آن را در ابتدا بکشم، اما این احساس را در همه جا احساس نمی کردم. من از هر ثانیه، هر صفحه لذت بردم. من این داستان را کاملا و کاملا مصرف کردم. من باید فیلم را ببینم! حتی اگر فکر کنم این در سبک ژانر علمی تخیلی طبقه بندی شده است، استفن مایر این کتاب را \"داستان علمی\" برای افرادی که داستان علمی تخیلی را دوست ندارند، توصیف می کند. \"هرگز واقعا علمی تخیلی را خوانده ام، بنابراین هیچ متخصص، اما این واقعیت که در آن â € œaliensâ € در آن از من مانع نیست. این بیشتر بر روابط و مبارزات داخلی شخصیت ها نسبت به بیگانگان واقعی متمرکز بود. بنابراین، آن را در آینده اتفاق می افتد و جهان توسط بیگانگان ساکن است، به نام روح. روح گونه ای است که نمی تواند به تنهایی زنده بماند، آنها نیاز به یک بدن میزبان دارند. اکثر مواقع روح، میزبان را به طور کامل، خاطرات خود و همه چیز به دست می آورد، اما شخصیت / صدای میزبان، وجود دارد. این مورد برای Wanderer (معروف واندا) که این داستان را می گوید نیست. میزبان او، ملاانی مداوم، قوی و خسته کننده است. به زودی برای واندا و ملاانی روشن می شود که آنها باید یاد بگیرند که در این یک بدن همکاری داشته باشند. پویایی بین ملانی و واندا فریبنده بود. آنها در مکالمات کامل هستند و شخصیت ها و صدای دو شخصیت بسیار منحصر به فرد و تعریف شده است. همانطور که آنها به یکدیگر متصل می شوند، خطوط شروع به تار شدن در هنگام احساسات و خاطرات خود می کنند. ملانی هنوز قدرت تا حدودی تحت تأثیر قرار دادن واندا و احساساتش برای دوست پسر، جاراد است که از ابتدا از بین رفته است. او همچنین از او جدا شده است. این احساس متفاوت از احساس من است. دیگر. من نمی دانستم تا زمانی که او آنجا بود با ما باشد، تا زمانی که او را برای اولین بار دیدید. چطور اتفاق افتاد؟ چگونه یک کرم سه اینچ در عشق با یک انسان سقوط می کند؟ «Melanie» یکی از عجیب ترین مثلث های عشق در ادبیات را نشان می دهد، اما من واقعا فکر می کنم این بیشتر از یک میدان عشق است. ابتدا Jared، Melanieâ € ™ ثانیه اولین و تنها عشق از زمانی که او انسان بود. این مرد و برادر کوچکتر او، جیمی (که من عاشق) زندگی می کردند و شمارش می شوند تا زنده بمانند و از روح پنهان بمانند. هنگامی که شما ملانی را پیدا کردید، یک معجزه بیش از یک معجزه بود. در حال حاضر، اگر من بین انتخاب جهان و داشتن شما به من داده شد، من نمی توانستم به شما بدهم. نه صرفه جویی در پنج میلیارد زندگی. '-Jared سپس ایان است که با واندا ملاقات می کند پس از او در کنترل بدن Melanie است. او با جرید، جب (عموی ملانی)، جیمی و بیش از سیصد انسان زنده مانده زندگی می کند که مصمم به داشتن برخی از ظاهر زندگی پنهان شده از روح و @ Seeker @ است که در جستجوی واندا و تهدید آنها بسیار وجود دارد. چهره نیست، بلکه عبارات آن است. صدای آن نیست، بلکه چیزی است که می گویید نه اینکه در آن بدن نگاه کنید، بلکه چیزهایی که با آن انجام می دهید. شما زیبا هستید. \"یان واندا مانع بزرگی برای غلبه بر است. او احساساتی دارد که او نباید داشته باشد، برخی از افراد به او اعتماد دارند و او را دوست دارند، برخی از او نفرت می کنند، وفاداری او تست می شود و همه چیز که او می داند مورد سوال است. â € I donâ € ™ T، شما واندا دریافت کنید. شما به طور کامل از جنس شما رنج می برید، شما آماده ای برای برادرش می میرید، در عاشق مردی هستم که عاشق کسی است که می خواهد ما را بکشد، و در عین حال شما را از دست نخواهیم داد آداب و رسوم که در اینجا کاملا غیر عملی است. \"ملانی من به طور کامل با شخصیت های این داستان عاشق شدم. واندا، هرچند او از لحاظ فنی بیگانه است، احتمالا بهترین فرد است، او بسیار مراقب است و فقط برای همه خوب است. ملانی شدید، خشونت آمیز و قوی است. او تقریبا واندا کاملا مخالف است، و این همان چیزی است که پویایی بسیار جالب را به وجود آورد. منافع عشق، جرارد و یان هر دو به طرز شگفت انگیزی هستند که من انتخاب سختی داشتم. جاراد متمرکز، شدید و جذاب است. او مرموز تر است و با احساسات او آینده نیست. از سوی دیگر، ایان می آید. او محافظ، واقعی و درک است. من یک نقطه نرم برای او دارم! اگر چه من فکر می کنم ریخته گری برای او کاملا تصادفی است، از لحاظ جسمی (ایان موهای واقعا تاریک و چشم های سبز دارد، در حالی که لباس شخصیتی در فیلم نیست، عجیب نیست). سپس عمه جالب Melanie، که نمیتوانم کمک کنم، اما به عنوان جف بریگهز، زمانی که او «The Dude» را در «Big Lebowski» بازی کرد، کمک میکند. بنابراین شما تصویر را دریافت خواهید کرد ... | LOL! من می توانم ادامه بدهم، اما شما این ایده را دریافت می کنید. من همه را دوست داشتم داستان شما را در چنین سواری باور نکردنی می برد. شکل آن را به پایان رساند واقعا من را با شگفتی گرفت. من نمی توانستم دریابم که چطور پایان می یابد. آیا ارواح انسان ها را پیدا می کنند؟ آیا انسان ها روح را می گیرند؟ آیا واندا بر احساساتش برای جارد عمل می کند؟ برای یان؟ چه کسی زنده ماند؟ چه کسی نمی خواهد؟ تمام وقت من همه چیز را مورد سوال قرار دادم! این هر احساسی را به ارمغان آورد و واقعا به من فکر کرد. من به شدت، این کتاب را بسیار توصیه می کنم! من خیلی غم انگیز است که استفانی مایر سعی کرده است ...

مشاهده لینک اصلی
ملانی استریدر درگذشت یا او؟ روح بیگانه، سرگردان، در حال حاضر در بدن او زندگی می کند، اما Melanies ذهن از بین می رود. آیا سرگردان بقیه روح را به دوستان Melanies هدایت می کند یا شخصیت Melanies برنده خواهد شد؟ و آنچه از سالک در دادگاه واندررز یا ملانی و واندررز احساسات برای جارد، عشق Melanies قدیمی و یکی از معدود انسان به سمت چپ؟ اول از همه، این حال دو چیز که در برابر آن از همان آغاز. اولا، یک عاشقانه، و در مرحله دوم، من آن را انتخاب نکردم. آن را بر من به عنوان هدیه کریسمس در سال 2009. مجبور شد اگر GIFTER بهترین دوست کار من شده نبودم، من آن را در برای فروشگاه های اعتباری و ستد در میزبان 26th.The نیازی کتاب بد است. این داستان یک تورنومنت صفحه است و فرض، بیگانگان کوچکی که به پایه گردن وارد بدن انسان می شود بسیار جالب بود. پس من آن را دوست داشتم ...؟ ... نه. نوشتن خیلی تنبل بود، مثل این کتاب ناتمام بود و هرگز برای نشر نکرد. تمام عناصر داستان های علمی تخیلی به حال نام infuriatingly ساده: ارواح، مشاهده علف های هرز، خفاش ها از آواز جهانی، سیاره از گل، و غیره همچنین، همه چیز خیلی امن احساس می شود. من یک بار فکر نکردم که هر یک از شخصیت های مهم در انتها زنده بمانند. هیچ یک از این ها به رابطه عجیب بین Melanie / Wanda و Jared بستگی ندارد. از آنچه Ive از کتاب های گرگ و میش و آنچه که در اینجا بخوانید بخوانید، استفانی مایر و یا برخی از ایده های مربوط به عشق را از بین نمی برد. شما فکر می کنید که عاشق قدیمی خود را در چهره پشت قرار داده اید، شاید بتوانید نظرات خود را از او تنظیم کنید. حداقل این اتفاق افتاده. درباره نیمه راه، من آن را به دنده بالا، آن را skimming به جای خواندن. زندگی بودن بیش از حد کوتاه، و غیره چیزی که کودک در پایان کمی عجیب و غریب بود اما از آنچه که من در مورد پایان حماسه گرگ و میش را بشنود، استفن دوست چیزهای عجیب و غریب با babies.My جمع نهایی: نه یک کتاب وحشتناک اما هیچ چیز من می خواهم که خودم را برداشتم من این سوء ظن غم انگیز را دارم که اگر کسی آن را نوشته بود، هرگز منتشر نخواهد شد.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب میزبان


 کتاب ناخدای بی کلاه
 کتاب زرافه ی سفید
 کتاب آواز دلفین
 کتاب افسانه ی فیل ها
 کتاب آخرین پلنگ
 کتاب عملیات کرگدن